ضد فتنه

ضد فتنه
 
ظهور را باید ما محقق سازیم

 معاوية بن ابي سفيان

معاويه از بزرگ ترين دشمنان امام علي(ع) است و پيوسته در كنار پدرش (ابوسفيان) با مسلمانان جنگيده و سرانجام در «فتح مكّه» كه سال هشتم هجرت بود، به ناچار «اسلام» را پذيرفت، ولي در باطن «كفر» خود را حفظ نمود. (25)

مخالفتهاي آشكار و پنهان معاويه و عمّال وي و طغيانهاي بي‌حدّ و حساب آنان در برابر امام علي(ع) به گونه‌اي است كه خاص و عام به آن اعتراف مي‌كند و كسي نيست كه اين واقعيت را انكار نمايد. دشمني معاويه نسبت به امام علي(ع) از حدّ فزون است، تا آنجا كه دشمنيهاي او نسبت به امام علي(ع) و يارانش در مقايسه با عداوتها و ظلمهاي پدرش ابوسفيان نسبت به پيامبر اكرم(ص) و مسلمانان بيشتر بوده است.

مگر «معاويه» و دار و دسته‌اش هشتاد سال بر ضدّ امام علي(ع) قيام نكردند؟ مگر آنان در منابر رسمي و نماز جمعه‌ها بر سبّ و ناسزاگويي مولا علي(ع) بسيج نشدند؟

مگر سرمايه‌ها و درهم و دنانير «بني اميه» براي نابود كردن فضايل و مناقب اميرالمؤمنين(ع) به كار گرفته نشد؟

مگر معاويه نبود كه در مقابل امام علي(ع) صف آرايي كرده و جنگيد و سرانجام، مسلمانان را نيز فريب داد و با حيله و نيرنگ به مسند خلافت نشست و مردم را از حكومت صالحان محروم گردانيد؟

سخن كوتاه اينكه: با تمام تلاشهاي پليد، بسيج دولتي و مزدور كردن مبلّغان خودفروش و ... سرانجام نتوانستند بر مراد خويش نائل آيند، بلكه گاه و بي گاه خود نيز مجبور مي‌شدند لب به اعتراف گشوده و فضايل مولي الموحّدين علي(ع) را بازگو كنند؛ زيرا حقيقت سرانجام پيروز است.

با مراجعه و مطالعه در منابع اصيل شيعه و سني، درمي‌يابيم كه حتي دشمنان درجه يك آن امام همام در مواضع متعدد در مورد عظمت شخصيت، كمال و فضايل آن حضرت سخنها گفته‌اند؛ از معاويه اعترافات مهم و قابل توجهي در مورد عظمت شخصيت و فضايل مولي الموحدين علي(ع) نقل شده است.

در اينجا به اختصار و از باب نمونه به ذكر برخي از اعترافات معاويه، طرفداران، عمّال و كارگزاران وي و برخي ديگر از مخالفان آن حضرت مي‌پردازيم.

معاويه در نامه‌اي به امام علي(ع) نوشت: «به جانم سوگند كه من منكر فضايل اسلامي و خويشاوندي تو با رسول خدا(ص) نيستم.»

همچنين معاويه به ابوهريره گفت: «گمان نمي‌كنم كه من براي زمامداري، از علي شايسته‌تر باشم.» (26)

روزي معاويه به وزير و مشاورش (عمرو بن عاص) گفت: «به خدا سوگند من حتماً مي‌دانم كه اگر علي(ع) را بكشم، مستحق آتش دوزخ خواهم شد و چنانچه او مرا در اين جنگ (صفين) بكشد، باز هم من در آتش خواهم بود! "عمرو بن عاص" پرسيد: پس چرا با علي مي‌جنگي؟ معاويه گفت: «پادشاهي ناز است!!» (27)

روزي محصن ضَبي بر معاويه وارد شد، معاويه از او پرسيد: از كجا مي‌آيي؟ او (براي چاپلوسي) گفت: از نزد بخيل‌ترين مردم، علي بن ابي طالب! معاويه بانگ برآورد و گفت: «واي بر تو، چگونه علي را بخيل‌ترين مردم مي‌نامي در حالي كه اگر يك خانه پر از طلا و يك خانه پر از نقره داشت، طلاها را پيشتر از نقره‌ها به بينوايان مي‌داد و به طلا و نقره مي‌گفت: اي طلاي زرد و اي نقره سفيد! (برويد) و غير علي را فريب دهيد. آيا متعرض من مي‌شوي يا مرا تشويق مي‌كني و مي‌فريبي؟ هرگز، فريب تو را نمي‌خورم، به تحقيق كه تو را سه طلاقه كردم كه ديگر رجوعي در آن نيست.» (28)

ابن ابي الحديد معتزلي، شارح نهج البلاغه مي‌نويسد: «هنگامي كه جاسوسان معاويه اعزام مالك اشتر را به مصر به او گزارش دادند و او مأمور مالياتي «قلزم» را با وعده معافيت از پرداخت مالياتهاي موجود و مالياتهايي كه بعداً جمع‌آوري مي‌كند وادار نمود تا مالك اشتر را قبل از رسيدن به مركز استانداري مصر بكشد و او هم با تظاهر به دوستي علي(ع) مالك را با عسل مسموم مورد پذيرايي قرار داد و او را شهيد كرد و عهد نامه‌اش را كه در حقيقت اساس‌نامه حكومت اسلامي بود و از ناحيه امير مؤمنان(ع) تنظيم شده بود تا در اختيار وي براي اجراي عملي آن در مصر قرار گيرد عيناً براي معاويه فرستاد. معاويه وقتي كه اين اساس‌نامه را مطالعه و بررسي كرد، آن را سرشار از علم و برخوردار از عالي‌ترين فرازهاي قانوني و نقش سرنوشت‌ساز كشورداري يافت؛ بهت زده شد و حالت تعجّب و حرص بر پي‌گيري و نگهداري آن نوشته از وي نمايان گرديد.

وليد بن عقبه كه در مجلس حاضر بود، پيشنهاد سوزاندن اساس‌نامه و ديگر نامه‌هاي ارسالي از مالك و علي(ع) را مطرح كرد. معاويه گفت: بس است، تند مرو كه رأي قابل قبولي نداري. وليد گفت: آيا رأي صحيح اين است كه اعلام شود چنين اثري به دست آمده، تا مردم بدانند احاديث و نوشته‌هاي ابوتراب، علي(ع) نزد تو است و تو از آن بهره‌برداري علمي و حكومتي مي‌كني؟

معاويه گفت: «واي بر تو، آيا دستور مي‌دهي يك اثر علمي همانند اين اسناد را به آتش كشم؟ به خدا سوگند علمي جامع‌تر و حكيمانه‌تر از اين آثار و نوشته‌ها به گوشم نرسيده است.»

وليد گفت: اگر اين چنين از مقام علمي و قضايي علي(ع) به شگفت آمده‌اي، پس از چه رو به جنگ و كشتار با وي برخاسته‌اي؟ معاويه بعد از قدري بگو مگو و سكوت دربارة زمامداران قبل از اميرالمؤمنين علي(ع) گفت: «بگذاريد من در عهدنامه مالك اشتر تأمّل و بررسي نمايم؛ زيرا من نه علمي را خوانده و با آن برخورد كرده‌ام كه جامع و حكيمانه‌تر از آن باشد و نه اثري را ديده‌ام كه از حيث اشاره به آداب قضايا، احكام و سياست اين چنين پرمايه و پرمحتوا باشد.» (29)

مرحوم شيخ عباس قمي در منتهي الآمال مي‌نويسد: معاوية بن ابي سفيان گفت: «به خدا قسم راه فصاحت و بلاغت را بر قريش كسي غير از علي(ع) نگشوده و قانون سخن را كسي غير از او تعليم نكرده است.» (30)

جرير از مغيره نقل مي‌كند: «زماني كه علي(ع) به شهادت رسيد، معاويه خواب بود، او را بيدار كردند و خبر شهادت آن حضرت را به او رساندند. معاويه برخاست، نشست و سپس شروع به گريه كرد و گفت: «انا لله و انا اليه راجعون» زن او، فاخته هم از خواب بيدار شد و گفت: تو ديروز بر علي(ع) طعن مي‌زدي و در حق وي ناسزا مي‌گفتي و امروز براي او گريه مي‌كني؟

معاويه گفت: واي بر تو! من گريه مي‌كنم بر كسي كه مردم از علم، حلم و بردباري‌اش محروم شدند. واي بر تو اي فاخته، آنچه از علم، فضل و سوابق او از بين رفت تو نمي‌داني.» (31)

 عمرو بن عاص

عمرو بن عاص، اشعاري در مدح و عظمت امام علي(ع) سرود و براي معاويه فرستاد كه ترجمه بخشي از آن چنين است:

«سفارشهاي رسول خدا(ص) را در مورد علي(ع) فراوان شنيديم، پيامبر(ص) در روز غدير خمّ بالاي منبر رفت و ولايت علي(ع) را اعلام كرد، در حالي كه همه همراهان آن حضرت حاضر بودند كه (پيامبر) اميريِ مؤمنان را از طرف خدا به علي(ع) بخشيد، در حالي كه خوب امير و جانشيني (براي پيامبر) بود.» (32)

در تاريخ آمده است كه روزي معاويه، دشمن سرسخت امام علي(ع) به اتفاق فرزند نابكارش يزيد و عمرو بن عاص نشسته بود؛ در اين هنگام شخصي از مصر هديه نفيسي (قاليچه نفيسي) آورد و به معاويه اهدا كرد. معاويه در آن روز پيشنهاد عجيبي به يزيد و عمرو بن عاص كرد، گفت: «هر يك از ما يك بيت شعر در شأن علي(ع) بگوييم و شعر هر كدام از ما، اگر از نظر ظاهر و معني، جالب و زيبا بود، اين هديه مال او باشد.»

يزيد و عمرو بن عاص پيشنهاد معاويه را پذيرفتند.

معاويه گفت:  خَيرٌ الوَري مِن بَعدِ اَحمَدَ حيدَرٌ  وَ الناسُ اَرضٌ وَ الوَصِيُّ سَماءٌ

يعني: «بهترين مردم بعد از پيامبر(ص)، حيدر است؛ زيرا تمام مردم به منزله زمين هستند و علي(ع) به مثابة آسمان است»؛ هر چه بركت از زمين به دست مي‌آيد از آسمان است؛ زيرا اگر آسمان نبارد و آفتاب به زمين نتابد ... هرگز از زمين چيزي روييده نخواهد شد و حقاً شعر خوبي انشاد كرده است.

عمرو بن عاص در مقابل او گفت:  و هُوَ الَّذي شَهِدَ العدُوُّ بَفَضلِهِ  وَ الفَضلُ ما شَهِدَت بِه الأعداءُ

يعني: «علي(ع) كسي است كه مثل معاويه، دشمن او، او را ستايش و تمجيد مي‌كند و فضيلت آن است كه دشمن به آن شهادت دهد؛ به ديگر سخن علي(ع) كسي است كه دوست و دشمن اعتراف به فضل او دارند و او را ستايش مي‌كنند.

يزيد گفت: كَمَليحَةٍ شَهِدَت بِها ضَرّائُها  وَ الحُسنُ ما شَهِدَت بِه ضَرّاءُ

يعني: «علي(ع) همچون بانوي زيباروي و نمكيني است كه هووهاي او، به نيكي و بزرگواري او گواهي دهند، زيبايي آن است كه هووها به آن گواهي دهند.»

به هر حال شعر عمرو بن عاص از نظر شيوايي عبارت برنده تشخيص داده شد، و آن هديه، نصيب او گرديد. (33)

در مناقب خوارزمي آمده است كه معاويه براي مقابله با امام علي(ع)، جهّال شام و عناصر فرومايه را فريفت و دنياطلبان را با مال و مقام خريداري كرد، دربارة شيوه مبارزه با امام علي(ع) با مشاورانش به رايزني پرداخت. برادرش (عقبه) گفت: اي معاويه! اين كار بزرگي است كه جز با عمرو بن عاص كه داهيه زمان و مكّار دوران است سامان نگيرد. مردم شام نيز نسبت به او گرايشي دارند. معاويه گفت: به خدا راست گفتي، اما او از دوستداران علي است، مي‌ترسم دعوتم را اجابت نكند.

عقبه گفت: او را با مال و مقام تطميع كن.

معاويه نامه‌اي به عمرو بن عاص نوشت و در آن نامه از مظلوميت عثمان سخن گفت و خود را خليفه عثمان خواند كه قصد خونخواهي او را دارد و علي(ع) را به قتل وي متهم كرد و اينكه معاويه در صدد جنگ با اوست.

عمرو بن عاص نامه معاويه را خواند و در پاسخ او نوشت: نامه تو را خواندم و در آن تأمل كردم. مرا دعوت كرده‌اي كه از اسلام شانه خالي كنم و با تو در گمراهي جسورانه‌ات همراه شوم و در باطل، ياور تو باشم و به روي علي(ع) شمشير بكشم، در حالي كه او برادر رسول خدا، وصيّ او، ادا كنندة دين او، عمل كننده به وعده‌هاي او، همسر دختر او كه سيّده زنان اهل بهشت است و پدر دو سبط گرامي حسن و حسين، آقايان جوانان اهل بهشت است. چنين چيزي هرگز روا نباشد...

ابوالحسن، برادر رسول خدا و وصي او را، به بغي و حسد بر عثمان متهم ساختي و او را محرك قتل عثمان شمردي كه اين ادعا دروغ و تهمت است. واي بر تو اي معاويه! آيا مي‌داني كه ابوالحسن در محضر پيامبر جانفشاني كرد، در بستر او آرميد، به اسلام سبقت گرفت و براي خدا هجرت نمود و پيامبر خدا درباره او فرمود: «او از من است و من از او هستم.»

و در روز غدير خم گفت: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ» و در روز خيبر درباره او گفت: «فردا پرچم را به دست كسي مي‌دهم كه او خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول او را دوست دارند.» و در آن روزي كه مرغي بريان شده در محضر پيامبر حاضر بود و از خدا خواست كه بهترين مخلوقش را بفرستد تا با او هم غذا شود، علي آمد و در غزوه بني نضير فرمود: «عليٌّ قاتِلُ الفجَرةِ و امامُ البَرَرَة مَنصُورٌ مَن نَصَرهُ و مَخذُولٌ مَن خَذَلَهُ؛ علي(ع) قاتل فاجران و امام ابرار است هر كه ياريش كند منصور است و هر كه دست از ياريش بردارد، مخذول است.»

درباره او گفت: «عَليٌّ اِمامُكُم بَعدي؛ علي(ع) پس از من پيشواي شما است.» و براي من، تو و خويشاوندانش تأكيد فرمود كه: من در ميان شما دو چيز گرانسنگ را مي‌گذارم: كتاب خدا و عترتم. فرمود: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا» و تو خود مي‌داني اي معاويه! كه آياتي در فضيلت او رسيده كه درباره هيچ كس نرسيده است؛ مانند آيات «يُوفُونَ بِالنَّذرِ...» (34) و « إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ...» (35) و «أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ ...» (36) و «مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ...» (37) و «...قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى ...» (38)

سپس به ذكر رواياتي چند از پيامبر اكرم(ص) در فضايل اميرالمؤمنين(ع) پرداخت و در خاتمه نامه نوشت: اي معاويه! اين پاسخ نامه تو! نامه‌اي كه اگر كسي عقل يا دين داشته باشد، فريب آن را نمي‌خورد والسلام.

معاويه نامه عمرو بن عاص را گرفت و مطابق آن بار ديگر مال و رياست را بر او عرضه داشت، اشعاري براي او نوشت و باز هم عمرو بن عاص با اشعاري پاسخ منفي داد. مجدّداً معاويه نامه‌اي نوشت و منشور ولايت مصر را همراه نامه براي او فرستاد همين‌جا عمرو بن عاص به فكر فرو رفت كه چه كند! شب را با بي‌خوابي سپردي كرد، در حالي كه اشعاري مي‌سرود. همين كه صبح شد غلامش «وردان» را كه مرد خردمندي بود طلبيد و با وي به رايزني پرداخت. وردان گفت: اگر با علي(ع) باشي، آخرت داري، اما دنيا نداري و همين براي تو مي‌ماند و اگر به معاويه روي آوردي، دنيا داري، اما از آخرت محرومي. تو مي‌داني كه دنيا برايت باقي نمي‌ماند. حال بينديش كه كداميك را انتخاب مي‌كني؟!

عمرو بن عاص لبخندي زد و اشعاري سرود بدين مضمون: وردان با هوشمندي حقيقت را بيان كرد، اما حرص و عشق به دنيا مرا رها نمي‌سازد! از اينرو با آگاهي به عواقب امر، دنيا را برمي‌گزينم؛ اين را بگفت و رهسپار شام شد.

پسرش عبدالله و غلامش وردان، او را منع كردند و همين كه به دو راهي شام و عراق رسيدند، وردان گفت: اين راه عراق و راه آخرت است و آن راه، راه شام و راه دنيا! به كدامين راه خواهي رفت؟ گفت: راه شام. (39) به اين ترتيب عمرو بن عاص دين را به دنيا فروخت و به عنوان يك همكار و مشاور نيرنگ‌باز در خدمت معاويه درآمد.

مروان بن حكم

«مروان بن حكم» در سالهاي نخست هجرت پيامبر اكرم(ص) به دنيا آمد و همراه پدرش «حكم بن ابي العاص» به طائف تبعيد شد، او هنوز به دنيا نيامده بود كه پيامبر اسلام(ص) او را در «صلب پدر» لعنت كرد.

وي كه پس از يزيد بن معاويه به خلافت رسيد، با امام سجاد(ع) روبرو شد و گفت: «هيچ كس از مسلمانان بيش از علي(ع) از عثمان طرفداري نكرد و مانع كشتن او نشد.

امام سجاد(ع) فرمود: «پس چرا بر منابر دشنامش مي‌دهيد؟» مروان گفت: كار رياست و سلطنت ما جز به اين گونه استوار نمي‌شود.» (40)

فضايل امام علي(ع) از زبان خواهر عمرو بن عبدود

در جنگ خندق نبرد سختي بين حضرت علي(ع) و عمرو بن عبدود، از شجاعان عرب درگرفت. در نبرد طولاني و سخت، عمرو فرصتي پيدا كرد و شمشير خود را بر فرق مبارك امير المؤمنين(ع) فرود آورد و به آن حضرت جراحتي رسانيد. ايشان شمشيري بر پاي او زد و پاي او را قطع كرد و عمرو، به زمين افتاد، امير المؤمنين(ع) بر سينه‌اش نشست، عمرو گفت: «يَا عَلِيُّ قَدْ جَلَسْتَ مِنِّي مَجْلِساً عَظِيماً؛ اي علي در جاي بزرگي نشستي.» آنگاه چون مرا كشتي جامه از تن من باز مكن، حضرت فرمود: اين كار بر من خيلي آسان است.

ابن ابي الحديد و ديگران گفته‌اند: هنگامي كه امير المؤمنين(ع) از عمرو ضربت خورد مانند شير خشمناك بر عمرو شتافت و با شمشير سر پليدش را از تن جدا كرد و بانگ تكبير برآورد، مسلمانان از صداي تكبير علي(ع) دانستند كه عمرو كشته شد. پس رسول خدا(ص) فرمود: «ضربت علي(ع) در روز خندق بهتر است از عبادت جن و انس تا روز قيامت.»

خواهر عمرو، وقتي بر سر جنازه برادرش آمد، بر خلاف رسم آن زمان ملاحظه كرد كه جنازه برادر «مثله» نشده و زره عمرو را كه مثل آن در عرب پيدا نمي‌شد با ساير اسلحه و لباسهايش به غارت نرفته است. گفت: «مَا قَتَلَهُ اِلاَّ كَريمٌ؛ برادر مرا نكشته است، مگر مردي كريم.»

سپس از قاتل برادرش پرسيد، كيست كشنده برادر من؟ جواب دادند: شمشير خدا و شير اسلام «علي بن ابي طالب».

خواهر عمرو اشعاري سرود كه ترجمه دو بيت آن چنين است: «اگر برادرم را جز علي، شخص ديگري كشته بود، تمام عمرم را با گريه و زاري مي‌گذراندم. ولي كشنده برادرم در جهان نظيري ندارد!! از سوي ديگر پدر او در شرافت و فضيلت مهتر و سرور مردم بود.» (41)

نكته شايان توجه اينكه زنان از نظر عواطف و احساسات بر مردان برتري دارند و روشن است كه هنگام قتل و مرگ برادر غوغايي برپا مي‌كنند، آنهم ماند «عمرو بن عبدودّي» كه برابر هزار مرد جنگي به حساب مي‌آمد! ولي بزرگواري و شخصيت بي‌نظير علي(ع) تمام اين پيش‌بينيها را مغلوب ساخت و خواهر وي را به مديحه سرايي و ثناگويي وا داشت!! آري علي مردي است كه كافران و اهل كتاب در برابر عدالت و عظمت او پيشاني ادب بر خاك زير پايش مي‌سايند 

 

منابع :  25) شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 15، ص 114 و 174.

 

26) امام علي(ص) خورشيد بي‌غروب، محمد ابراهيم سراج، ص 345.

27) بحار الانوار، علامه مجلسي، ج 33، ص 50.

28) امام علي(ع) خورشيد بي‌غروب، محمد ابراهيم سراج، ص 345.

29) شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 6، ص72 74.

30) منتهي الآمال، شيخ عباس قمي، نشر پيام آزادي، تهران، چاپ اول، 1379 ش، ج 1، ص252.

31) فرائد السمطين، شيخ الاسلام ابراهيم بن محمد جويني، موسسة المحمودي للطباعة و النشر، بيروت، چاپ اول، 1400 ق، ج 1، ص372 و 373.

32) ترجمۀ الامام علي بن ابي طالب(ع) از تاريخ دمشق، ابن عساكر، ج 2، ص 89.

33) حكايتهاي شنيدني، ج 4، ص 36.

34) انسان/ 7.

35) مائده/ 55.

36) هود/ 17.

37) احزاب/ 23.

38) شوري/ 23.

39) مناقب خوارزمي، ص 129 و 130.

40) امام علي(ع) خورشيد بي‏غروب، محمد ابراهيم سراج، ص 352.

41) شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 1، ص20 و 21. 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 2 خرداد 1392برچسب:, توسط مصطفی
ظریف هنگام تولد انصرافی ها رومیان زنگی؟ مادرم وزیر و شاه ظریف و احساس پاک!!!!!!!!! اعتدال در فاس گزینه های دور میز کلید شکسته یا دروغ می گید یا بی عرضه اید! دولت راستگویان دولت واداده و ترسو و ببو یعنی ایــن مقاومتی ها حقش هست من دست بندازم این دهن منه جر بدم ؟ انتقاد قیمت باسوادی دولت باسوادان عصبیه؟!!! حقمان است... هان؟! چی شد؟! ترکمنچای 2 تحریم به این کلفتی! خنده های اعتدالی همه چیز باید برا امام زمان (عج) باشه درس عاشورایی ولایتی کجاست که... عاشورا... آقای ظریف مگر معنی flattering را نمیدانید؟! رفتگر محله اندر حکایت مذاکرات وارد آپارت شو بصیرت سلام بر آنانی که با خون خود تاریخ را تا به ابد سیراب کردند مرگ بر آمریکا آهنگ جدید و بسیار زیبای حامد زمانی به روز با وبلاگ استاد رائفی پور: به بهانه سیزده آبان صحبت های عجیب و شاخ دار مهاجرانی در مورد اسرائیل حذف شعار مرگ بر آمریکا عباسی از مذاکره می گوید نظرتون چیه!!!؟؟؟ حرف حساب گزینه ها کو؟ کلیپ_ حساس نشو - قسمت دوم کلمات پرکاربرد سخنرانی‌هایآقایان احمدی‌نژاد (1391) و روحانی (1392) منیژه منم دخت افراسیاب برهنه ندیده تنم آفتاب تزویر و نرمش قهرمانانه به روز با وبلاگ استاد
طراح قالب : { معبرسايبري فندرسک}